• خانه 
  • هدیه به بی بی فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) مسافر خسته یاران شکفته... یاران نشکفته... 
  • تماس  
  • ورود 

نکته

15 مهر 1391 توسط سرباز عشق

به خاطر بسپار همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است:


آرام بیصدا همیشگی


خدایــا خط و نشان دوزخت را برایم نکش!


جهنــم تر از نبودنت جــایی را سراغ ندارم.


آدمهای زیادی برای نماز باران بالای کوه می روند اما:


فقط آنهایی که چتر بهمراه می برند به خدا ایمان دارند.

 1 نظر

ای کاش!

09 مهر 1391 توسط سرباز عشق

« بسم الله الرّحمن الرّحیم »
به گوشم رسانده اند که طعمِ جوهر نوشتارم کمی متمایل به تلخی است ، می گویند اُفق دیدت بین کرانه سیاه و خاکستری پرتو می افکند … البتّه اعتراف می کنم که اینها همه دست خودم است امّا آخر چه کنم مولا ، می بینم که این روزها همه از ضمانت شما در حق آهو سخن می گویند و کمتر کسی حواسش به وفای او و برگشتنش است ، اینکه شما را خجل نکرد و ریشی را که گرو گذاردید برباد نداد ! .
شما ضمانت می کنید و در مقابلِ مُشت مُشت قنوت مان ، قواره قواره حواله حاجت روایی به دستمان می رسد , امّا گاهی اوقات یادمان می رود که سند ثامن الائمه ایتان را در عرش گرو گذاشته اید و از آن طرف می رویم حاجی حاجی مکّه ! ، راستش میزان وفای برخی آدمیزادگان را باید از سازنده شان پرس و جو کرد … خدا ما را خوب شناخته است که در کلامش َمثَل کشتی نشینان و طوفان و دعا و ناله و بی خیالی و آرامش بعد طوفان را آورده است ! اگر یک پَر از وفای کبوترهایت در ما بود که دیگر سر سفره ات دانه برنمی چیدیم و تخم طلا را برای همسایه نمی گذاردیم ! هرچند که شما آراسته به صفات الهی هستید ، همان خدایی که غنی است و حمید ، و ما فقیرانی هستیم که زمین داشته هایمان کویریست و آسمانمان بی مائده و محتاج به دعای باران شما .
کاش برایمان معرفتی طلب کنید که تنها وقتی هشتمان گرو نُهمان شد نگوییم : السلام علیک یا غریب الغربا ! ؛ از این دست کاش ها بسیار است ، چرا که زیارت با معرفت کم است مولا … کاش مِن بعد ، عروسی هایمان هم ، علوی و رضوی می شدند و شیطان کلاه شرعی سرمان نمی گذاشت و نمی گفتیم : عیب ندارد یک شب است … آهنگِ خالیست ! و سر آخر ، از آنطرفِ پردهِ کُلفتِ غفلت ، یادمان میرفت هنرمندی بعضی ها را که با آهنگ خالی هم می توانند مجلس را گرم کنند … کاش مجالسمان ” ورود برای عموم آزاد ” می گشت ؛ حتّی برای آنهایی که چند سالیست پا در مجالس خویشانشان نگذارده اند … حتّی خواهر … حتّی برادر ، چون شنیده بودند حرام بودن اختلاط زن و مرد را … چون می دانستند حُرمت غنا و آوازه خوانی را….
البتّه مولاجان ، شیعیانی هم هستند که دلشان در گرو فرزند غریبتان مهدی است ، انار صبح جمعه شان قضا نمی شود ؛ تا چه رسد به ندبه شان … نه ، آنقدر بی معرفت نیستند که تازه سر ظهر ضجه بزنند : أین الحسن و أین الحسین … ، امّا با همه این اوصاف باز نباید از شرّ شیطان غافل شد که در طرفه العینی غفلت ، مؤمن را تنزّل می دهد به مسلم ، و مسلم را می کند منافق و کافر ! ، آری با وضو بودن از دم گهواره نیکوست ؛ امّا باید دید دم گور ، ربّ و کتاب و اماممان کیست ! .
بگذریم از این حرف ها تا نگویند شادیشان هم عزاست ! اجازه دهید کمی از بی ابری آسمان دل برخی زائران با صفایتان بگویم که درد دلهایشان هم شنیدنیست : یکی می گوید : سلام آقا جان ، امروز حال شما خوب است ! ، آن یکی با زبان آذری می گفت : یا امام رضا من دردی کشیده ام که شما نکشیده ای ؛ اگر هم بگویی ( العیاذبالله) دروغ است ، یا امام رضا من مستأجری کشیده ام و شما نکشیده ای ! ، کناری اش به نظر حاجتش آنقدر سنگین است که به ضریح چسبیده و کنج آن را حق کسی نمی داند جز خودش ، آن یکی هم جوان است ؛ از آن دم بختی ها ، از همان هایی که خسته شده بودند از بس مورد تفقد و عنایت پیرزن های در و همسایه قرار گرفته اند که الهی عروس بشی مادر ، خدا بهت پسر بده ! ، آخری پسربچه 5 - 6 ساله ای بود که با محض دیدن ضریحتان ایستاده بود و با صداقت تمام دنبال شما می گشت ، می گفت : ” پس امام رضا کجاست ؟! ” ؛ سر آخر هم سفارش عمه اش را که التماس دعای عاقبت بخیری از او کرده بود به شما عرض کرد که : ” یا امام رضا دعا کن عمه فاطی آدم بشه ! ” … .
ای کاش و حسرت آخرم مولاجان : کاش صداقت بچه گی هایمان با بزرگ تر شدنمان اینقدر کوچک نمی شد … مولا ، ای کاش ! … .

 2 نظر

میلادت مبارک یا ثامن الحجج علیه السلام

06 مهر 1391 توسط سرباز عشق

 

محبوب رضاست هرکه دل ریش تراست
ازکعبه صفای این حرم بیشتر است

 5 نظر

طلبه جوان ردای رسالت مبارکت باشد

26 شهریور 1391 توسط سرباز عشق

به نام خدایی که در علم نحو آموختیم صفتش رحمن است و رحیم … در منطق جناب مظفر به ما گفتند واجب الوجود است و در عقاید مصباح ما را از معلول به علّت رساندند و با برهان نظم اثبات کردند وجود ازلی و اَبَدیش را …
رفیق تازه نفس من ، این حرف ها را از کسی می شنوی که رکعت آخر طلبگی اش را می خواند ، الافسوس که در سال اوّل یا همان رکعت اوّل ، قامتی که بسته شد بی حس و حال بود و همینطور ادامه پیدا کرد تا به امسال که سال السلام علیکم و رحمه الله آخرش است ! . اوایل مسأله می کردند : چه می خوانی ؟ جواب می دادم : طلبگی ! … حوزه … سری تکان می دادند و می گفتند : ” خوب … بد نیست !!! … از هیچی بهتره ! ” ، دیگر نمی دانستند پای حرف شهید صدر نشستن و نفهمیدن کلامش از هیچی بهتر نیست ! … باز صد رحمت به آن یکی ، می گفت : دَرست که تمام شد ، خانه مان سفره گذاشتم ، بیا برایمان روضه بخوان ! فکر کنم اگر سطح سه ( منظور همان فوق لیسانس خودمان ) را بگیرم کار در حدّ تلقین میّت و مُخَلفاتش بالا بگیرد ! الغرض ، اینها را گفتم که بدانی اینگونه حمایت ها چیز غریبی نیست ، عادت می کنی ! … بگذار ندار باشیم با هم در گفت و شنود ؛ دیروز و امروزِ بر بادِ من ، درسی برای فردای توست ، هرچند که آراسته به ذی طلبگی نیستم امّا به هر حال ” ادب از که آموختی از بی ادبان ” هم ، مصداق عینی می خواهد ؛ بگذار من شأن نزولش باشم !
طلبه جوان ، اینجا نماز جمعه نیست ؛ من نیز نه امام جماعت آن ، امّا توصیه می کنم خودم و تو را به رعایت تقوای الهی … اگر قرار است علی(علیه السلام) مولایمان باشد ، باید متّقی باشیم ، چرا که او امام متّقین است ! .

صفحات: 1· 2

 1 نظر

دوست دارم کتابتم...

26 شهریور 1391 توسط سرباز عشق

دوست دارم کتابتم نیز ، کتابت احمدی باشد :
از امّت محمّد(صلی الله علیه و آله) به خوارج امّت موسی(علیه السلام) ؛
بزرگان ما چون سردمداران شما نیستند که با پرتاب لنگه کفشی ، ضارب را به سُلابه بکشند ! ، نبیّ ما به عیادت یهودی هتّاکی رفت که کارش ، ریختن شکمبه از بالای پشت بام بر سر مبارکش بود … از آن پس ، رئیس قبیله تان دیگر در کیش یهود نبود ؛ از امثال شما جدا گشت … مسلمان شد ! .
مقام محمّد(صلی الله علیه و آله) را از شب معراج باید پرسید ، او شاهد بود که فاصله اش با حضرت حقّ ” فکان قاب قوسین أو أدنی ” بود ! ، می خواهی برایت ترجمه عرشی اش کنم ؟! یعنی قریب ترینِ به صفات ممدوحه الهی که - کلُّها ممدوحه - یعنی درختی که شکوفه های ذکرش بی خزان بود ، یعنی کوهی عظیم که در پر فشارترین لحظات نیز آتشفشان نشد ، یعنی زمینی که گنجینه های علمش را کسی جز علی(علیه السلام) و اهلش نتوانستند به سینه بسپارند - ای وای برمن و اَمثله من که چه می گویم - سینه مُشرّحِ محمّد(صلی الله علیه و آله) کجا و یک وجب آسمان و عجایبش کجا ! ؛ که حضرتش فرمود : اگر این قرآن را بر کوه نازل می کردیم ، هرآینه آن را خاشع و متلاشی از خوف الهی می دیدی … ، آری قدرِ قلب محمّد(صلی الله علیه و آله) را سنگریزه های حراء می دانند که چه آسان رحل قرآن گشت - آنهم به یکباره ، در یک شب ! - وما أدراک اِی یهودی صهیون که کیست محمّد(صلی الله علیه وآله)! و ما ادراک ! .
بعد از بعثت مبارکِ حضرتمان به رسالت ، ملعونِ قصه آدم و حوّا - ابلیس رجیم - برای تسلّی ناله اش که علی(علیه السلام) نیز شاهد و سامع آن بود به دنبال اَعوان و انصار مُخلصی می گشت تا که امروز اینچنین بی حرمتی را به اوج رسانده و در رکابش باشند ، تا لحظه وصول به دَرَک بی مصاحب نباشد ! و چه کسی باعیارتر از شما نوادگان یهودِ منافق در خباثت ! شما را برگزید … و چه نیکو فرمود حضرت حقش در وصف شما :
“لتجدن اشد الناس عداوه للذین امنوا الیهود والذین اشرکوا…(سوره مائده-آیه 82)
خواستم بگویم کار ما به سخریه گرفتن تقدّسات کسی نیست - البّته اگر تقدّسی در کار باشد - چند صفحه از گذشته تان را ورق زدم ، انگشتان دستم آغشته به خون شد ! ؛ بوییدمش … بوی به ناحقّ ریخته شدن می داد ! مظلومان فلسطینی … .
آتش در برار سنگ ! این است نهایت گفتگوی تمدّنِ شما جماعت صهیون ! امّا تو، آمریکایی بت پرستی که مجسمّه آزادی لات و هُبل ات است ! گدایان دوره گرد را دیده ای ؟! ، یکی می نوازد و آن یکی کاسه به دست ، بهای هنر رفیقش را تکدّی می کند ! جایزه اُسکار را از ابلیس گرفتید ؟! هر چند که صهیون بدبخت همیشه تاریخ ، به گرفتن یک وجب جا برای نشستن هم راضی بوده ! ، کافیست یک تکه سند نشانش دهی ؛ خواهی دید که چطور برایت دُم تکان می دهد و روی دو دست می ایستد !
گمان کردید با هتّاکی شما ، نبیّ ما از عرش هبوط می کند یا که آیاتِ در مدحش را نسخ می کنید و از یکصد و چهارده سوره قرآنمان یکی حذف می شود ! خیالتان باطل ، گمانتان سرداب که غلظت شهادت ما به رسالت ایشان ذرّه ای رقیق نخواهد شد : ” أشهدُ أنَّ محمّداً رسولُ الله “
قسم به آن خدایی که عزّت محمّد(صلی الله علیع وآله) در دست اوست ؛ نبیّ ما یک پیامبر جهانی است چرا که خداوند علی اعلی در مدحش فرموده : ” و رفعنا لک ذکرک ” بدانید که زمانه ، زمانه ای نیست که موسی به دین خود باشد و عیسی به دین خود ! وقتی امام جماعتِ افضل و اعلمی چون حضرت ختمی مرتبت مبعوث گشته اند هر دو باید به صراط اسلام باشند .
و امّا اگر اینبار قصد کردید که شاهکار دروغین دیگری ببافید ، بد نیست کمی تاریخ تمدّن بخوانید ، ببینید سال ها پیش ، آن زمان که مسلمانان از شرق تا آندلس را فتح کرده ، در پی کسب علم - ولو در چین - بودند ، اجداد اسب چران شما به فکر ازدیاد چهارپایان و اَحشامشان بودند… لوک های خوش شانسی که آبشخورشان ، کاکتوس های بیابان بود ! روزشان را با دوئل شب می کردند و عشقشان چرخاندن هفت تیرِ کمر بود ! .
باشد … بسازید و ببافید و منتظر باشید که ما نیز از منتظرانیم ! به انتظار منجی ای که او را ” یابن رسول الله ” خطاب می کنیم … سال هاست در ندبه جمعه هایمان به دنبال ” معزّالاؤلیاء و مذّل الاعداء ” می گردیم ، همان مُعدّی که قرار است با آمدنش ” قطع دابرالظّلمه ” را به تماشا بنشینیم … آری ما نیز از منتظرانیم !

سونیا سجادی ، طلبه پایه پنجم

 2 نظر
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
- آدرس: بندرانزلی، غازیان، میدان معراج(بی بی حوریه)، ساحل قو، گلستان پنجم - تلفن تماس: 01344442270

ذکر روز

موضوعات

  • همه
  • زن و انتظار
  • دل نوشته
  • عمومی
  • گاهنامه قیل و قال
    • معرفی کتاب
  • نشریه ن و القلم
    • سردبیر
  • سلامت
  • فرهنگی
  • طوفان جاهلیت

جستجو

احادیث

دانشنامه مهدویت

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس