• خانه 
  • هدیه به بی بی فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) مسافر خسته یاران شکفته... یاران نشکفته... 
  • تماس  
  • ورود 

عاشورا

25 آذر 1391 توسط سرباز عشق

مگر نه این است که برایت از جان باید گذاشت امامِ جان ! … با اتصال به تو در راهش ز جان گذشت … پس اینبار بی دوات و قلم برایت خواهم نگاشت ! سرنشتر طعنِ به خود را بر رگ ِسبابه خواهم زد تا أبجد و هوز و حطیِ ذهنم این بار در راه یاد تو به حق ریخته شوند ! … آری به حق … باید که دست را با وضو غسلش داد ؛ از مطّهر گفتن لازمه اش مطّهره شدن است ! .
رخصتی در کار باشد برایتان چند جمله خواهم گفت آنهم از پس پرده غیبت … ؛ مولا ! تقویم قمری را از نظر گذراندید ؟ قربان با آن همه عظمتش خود را به پای جمعه ات انداخته بود ؛ نیامدی حاجی ! ؛ گذشت … اینبار مُحرم با پرچم ” أین طالب بدم المقتول بکربلا ” جمعه ات را دق الباب کرد ؛ باز نیامدی صاحب عزا ، مُحرمِ امسال ، فقط به قدر سه جمعه دیگر فرصت مهدوی شدن دارد ؛ فرزندان حسین(علیه السلام) اینبار تشنه تر از قبل اند ، عطش گرفتن انتقام مظلومِ فتاده در گودال به جان دارند ؛ لب هایشان به جای العطش اینبار خشک العجل است ! یا معزالاولیاء ! عزّتِ در پشت معجر عمه ها چشم به راه توست .
پنجاه و هفت بهار عمر حسین(علیه السلام) و هفتاد و دو یارِ مردش را که مقایسه می کنم با هزار و چهارصد سال بودن تنهای تو و نداشتن سیصد و سیزده یارِ مرد ، نمی دانم حسین(علیه السلام ) برایت خون گریه کند یا تو برای خونِ حسین(علیه السلام) ! .
ادامه مطلب…

ادامه »

 نظر دهید »

چرا خداوند مانع ظلم به ائمه و شهادت ایشان توسط دشمنانشان نشد ؟

29 آبان 1391 توسط سرباز عشق

نقل است شخصی از ابو القاسم حسین بن روح (از نواب خاص امام عصر) پرسید آیا حسین بن علی (ع) ولیّ خدا است ؟ گفت : آری . پرسید : آیا قاتلش دشمن خداست ؟ پاسخ داد : آری . آن شخص گفت : آیا جایز است خدا دشمن خود را بر دوستش مسلط کند ؟ ابو القاسم درپاسخ به سؤال به نقل ازامام عصر(عج) پاسخی طولانی داد که خلاصه آن چنین است:
خداوند مستقیمابا بندگان سخن نمی گوید بلکه ازطریق رسولانی با آنان سخن می گوید که باید ازجنس خود مردم باشند ؛ زیرا اگر چنین نبود مردم ایشان را نمی پذیرفتند از سوی دیگر اگر رسولان بشر بودند ولی توانایی هایی فراتر از دیگر انسان ها نداشتند باز مورد پذیرش مردم قرارنمی گرفتند لذا خداوند ایشان را مجهز به انواع معجزات کرد. ولی با وجود معجزات ، لطف و حکمت خدا اقتضا می کرد که انبیا گاه غالب و گاه مغلوب باشند چرا که اگر همیشه غالب بودند و دچار فتنه ها وگرفتاری ها نمی شدند مردم ایشان را به عنوان معبود پرستش می کردند و از طرفی مردم اسوه ای برای صبر بر سختیها و آزمایشات نداشتند . بحار الانوار-ج 44-ص 361

روایت شده شخصی از امام صادق(ع)درمورد آیه شریفه “وماأصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر” سؤال کرد ؛ امام فرمودند : ” آیا گمان می کنی مصائب علی(ع) و اهل بیتش به سبب اعمال خودشان بوده است حال آنکه ایشان معصوم بوده اند؟ همانا رسول خدا(ص) هر روز وهرشب صدبار توبه واستغفار می کرد بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد ، خداوند دوستانش را بدون آن که مرتکب گناه شده باشند دچار مصیبت ها می کند تابه آنها اجروپاداش دهد .” بحار الانوار-ج44-ص362

 8 نظر

عبای امامت ...

15 آبان 1391 توسط سرباز عشق

رسم بود در قدیم الایّام - همان زمانی که شیعیان امام عصرشان را به چشم سر می دیدند - اعتقاد خود را به ایشان عرضه می داشتند و خَلفشان از ناخلف شناخته می شد .
امروز من آمده ام مولا با عقایدی که باخبرم از ناخالصی اش ، اما از آن طرف بی خبرم از سوتِ تکه های خالصش ! .
شهادت من به امیرالمؤمنی ات نه از خون رگ به رگ اجداد شیعه ام باشد ، نه … که از صداقت نبوی پی بردم به ولایت علوی ، چرا که محمد(صلی الله علیه وآله)در غدیر هم امین بود ، همچو قبل از رسالتش … .
خوانده ام بر سر قطرات وضوی دستی که دست امامتت را به اوج کشاند نزاع می کردند ، امّا اینک نوادگانشان نه تنها تواتر غدیر برایشان به منزله واحد است ، که در سر ، سودای خرابی گنبد و بارگاه دارند و شین شیعه را به شرک تفسیر می کنند … آری ، آل شیطان در هر زمانه ای با یک نام ظهور می کند ؛ بنی امیّه ، عبّاس ، سعود که لعنهم الله علیهم اجمعین .
امیر والای مؤمنین ، ” علی جان ، باب مدینه علم نبّی ” ، نمی دانم برای چه دروازه اصلی شهر را بستند و سه در فرعی برایش گشودند … نمی دانم ، شاید علتش همان باشد که حضرتش فرمود : إنّ الانسان لفی خسر … اولئک لا یعلمون … لا یعقلون … .
بیگانه آیات ولایت و تبلیغ و اولی الامر را رها کنیم که خود رها شده است ! ؛ چه می داند رابطه اکمال دین و ولایت شما را … دعوا بر سر تشیع است و چگونه علی داریمان ؛ از خود ابتدا کنم که به عدل نزدیکتر است ؛ آری … امام جماعت شیعیانِ ازل ، کاش کارمان تا ابد من کنت مولاه فعلیٌ مولاه باشد .
و امّا بعد … ببین … ببین که دیوار باور هایم نم آلود و پُر ترک است ، لوح قلبم سپیدی کودکی را ز کف داده ، تخته سیاهی گشته پر از غلط های بی شمار ؛ قلم های مشق بندگی ام ، نوک شکسته است و بی صیقل ! ؛ شاید هم بشود گفت که کتاب انسانیتم از شیرازه پاره و درهم گشته … کاش سال ها پیش ، از کبرایِ دوران دبستان و تصمیمش درس گرفته بودم و امروز بیشتر هوای کتاب زندگی ام - قرآن - را داشتم ،… کاش تنها احترام ها در هنگام رسیدن به آیات عزائم نباشد و رکوع و سجودی ابدی در برابر امر و نهی حضرتش در میان باشد … می دانم که اگر قلب بخواهد جای خدا باشد پس باالتبع باید عرشش کرد … با عمل صالح فرشش کرد … تا که در نهایت محفلی شود در خور یار … امّا می دانی که بین یا ایهاالذین آمنو او عملوا الصالحاتم ، فاصله از أرض تا سماء است … از ” ما تشتهی ” و مزد خواهی فی الفورم در دنیا که زاییده مثقال و ذره ای خیر است شرمگینم ؛ هنوز عرق کار خیر خشک نشده چشمم به جیب و دست آسمان است ؛ از معرفت مُهر سجاده خجلم ، که روسیاه سجده کثیر است ! .
مولا این است وضع بندگی ام ، روح در چار ستون جسم مستأجر است نه صاحبخانه ! دیدید که درِ چشم و گوش و قلب بر روی محرمات، کم کنارش حک می شود ” بسته است ! ” دیدید وضع بی خدائیم را .
مولا ، کجاست آن دست مؤمنی که از زیر عبای امامت بیرون بیاید و کلام قدیم خدا را از زیر گرد و غبار طاقچه ها برهاند … ما تشنه تفسیر علویِ قرآن ناطقیم ! .
.
فرزند حیدر ، بیا که تنور آمدنت در حال جوشش است ؛ ناخدای کشتی جهان ، سرنشینان دنیا به تنگ آمده ظلمند ؛ سقیفه نشینان منتظرند ، باید وعده وعید به دستشان رسد … بیا که ناله زهرا(سلام الله علیها )هنوز پشت در است … بیا که سبّ علی(علیه السلام) در خفا و جلّی بر منبر است … بیا که چند روز دیگر حسین(علیه السلام) مهمان کربلاست … بیا که پرچم سرخش چشم به راه سبز شدن است … بیا که تویی و احکام تعطیل گشته صُحف … بیا که تویی و یک دنیا جاهلیت … بیا که مائیم و گناهانِ ” بما کسبت ایدیهم ” … بیا که چون گذشته در آسیاب ها ، گندمی برای یتیمان آرد نمی شود … بیا هرچند آنچنان که در شأن امامت توست نخواندیمت … اما بیا … بیا و دست مجروحِ سید ما را ببر تا اوج ، بگذار تا همه بدانند کسی که شما مولای او هستی ، در غیبت ، سید علی رهبر برحق او بوده ! … بیا که منکر ولایت به فکر اعاده اعمال بر بادش باشد ! … بیا که خود را به ستون توبه بسته ایم مولا … هجرت کن تا دنیایمان مدینه المهدی شود … مولا بیا … .


« اللّهم عجّل لولیّک الفرج »


سونیا سجادی ، طلبه پایه پنجم

 13 نظر

فریاد نان های زنده به گور شده !

10 آبان 1391 توسط سرباز عشق

از تولید به اسراف ! مسآله این بوده ، هست و اگر نخواهیم عوض شویم خواهد بود .
از کنار سطل زباله ای که نان های نیم خورده را در پناه خود جای داده بود گذشتم ؛ دلم برایشان سوخت ، حس کردم که می گویند ؛ کاش شکم های سیر کمی مهربان تر با ما رفتار می کردند … کاش عاقبت ما با پر کردن فضای پر از گرسنگی شکم یتیم و سایل و مسکین عاقبت بخیر می شد … .
جای تاسف است که در بسیاری از همایش ها و دوره های مذهبی نیز ” اسراف ” این مغضوب خدا به چشم می خورد ؛ نه اینکه در جای دیگر نباشد ، نه ، از خودمان شروع کردم که یک جوال دوز به خودزده باشم تا سوزن انتقاد به تن دیگری گزندش تلخ نباشد .
به واقع اگر کمی با دقت نگاه کنیم خواهیم دید که برخی همایش ها و آسیب شناسی هایمان نیز خود احتیاج به استیضاح و باز بینی دارند ؛ شاید هم تعریف درستی از اسراف در میان نباشد ؛ گاهی اوقات با چکیدن قطره آبی خشمگین می شویم و گاه دیگری حرمتی برای تکه نان های حاوی برکت قایل نیستیم ! ؛ مگر امام دیروزمان نبود که جواب نامه های سران کشوری را در پای نامه هایشان رد می کرد ؛ مگر پیام های پیشین امام امروزمان به گوش نرسیده است : “سال اصلاح الگوی مصرف ” .
اکثراً زمانی که گرانی یقه جیبشان را می گیرد ، اختلاس و دزدی و گرانی و … را کنار هم گذارده و می سازند نوای شکایت را به سلیقه خود و یادشان می رود که در پشت نقطه چین ها توقع بیش از حدّ و تجمّل گرایی و اسراف تا چه حدّ نادیده گرفته شده است ، باید کمی منطقی بود ؛ همیشه نمی توان کاسه ها و کوزه ها را بر یک سر زد و شکست ! در کم داشتن های زندگی خودمان هم مقصریم.

 2 نظر

جریان شناسی

09 آبان 1391 توسط سرباز عشق

نسل کشی چیست؟

با دیدن این تیتر، بیشتر به یاد تفنگی می افتیم که به روی سینه ی کودکی فلسطینی فشرده شده ؛ شاید هم ذهن به سمت کشتارها و گورهای دسته جمعی برود … اما آنچه که آشکارتر است دیده نمی شود .
” و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید ” ، بارها این آیه را خوانده ایم اما فکر چطور ؟ چه به ذهنمان می آید ؟ زنده به گور کردن کودکان ! کمی به رفتار خود بیندیشیم ؛ آیا براستی ما به کتاب خدا عمل می کنیم ؟
ما ملتی مسلمانیم ؛ معتقد به کتاب و سنت ، زمانی با هم قرار گذاشتیم چنین باشد ، گفتیم عقل انسان برای همه چیز کافی نیست ، پس چه شد که ناگهان فکر و ذهن خود را برتر از کلام حق یافتیم ، چگونه کلام مردان خدا را که روشنایی بخش مسیر بود به دلخواه خود تعبیر کردیم !؟و خود را بدست اذهان آشفته و ناپاک سپردیم ؟
چگونه یادمان رفت کسانی که حتی از دادن نخ بخیه برای مجروحین ما دریغ می کردند ، دایه مهربان تر از مادر شدند ؛ به فکر ما ، آینده ، غذا و… افتادند ، چگونه وسایل به اصطلاح برای زندگی بهتر ولی در واقع برای نسل کشی به رایگان در دستان ما جای دادند و از خود نپرسیدیم چرا ؟
” انسان ” فراموشکار است ! ما نیز چه زود فراموش کردیم ؛ زمانی تنها سرمایه و پشتوانه ما نسل جوان ما بود ، گوشت در برابر تانک ، اکنون هم باز زمان ، زمان فراموش کردن با ارزش هاست ؛ خاله ، عمو ، دایی … .
شعاری که روی ذهن کودکان دیروز حک شد ، شعاری که همه جا حتی روی قوطی کبریتها ، ” فرزند کمتر مساوی است با زندگی بهتر ! ” ، آنقدر تکرار شد تا به نهادینگی رسید ، آیا این بود زندگی بهتر ؟
تک فرزندان خودخواه و پر توقع … والدینی که می ترسند هر لحظه تنها میوه زندگیشان ، تنهایشان بگذارد … سفره های کوچک سه نفره … صندلی های خالی کلاس … کودکان بی هم بازی وابسته به مادر و … در کدام منطق این ها بهترین ها تعریف می شوند ؟! .
سرآخر اینکه به هوش باشیم که داستان نسل کشی با قرص و آمپول و … به همین جا ختم نمی شود ، اگر نخواهیم طور دیگری بیاندیشیم … .

نویسنده: زهرا فولادی مقدم

 7 نظر
  • 1
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 21
  • ...
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
- آدرس: بندرانزلی، غازیان، میدان معراج(بی بی حوریه)، ساحل قو، گلستان پنجم - تلفن تماس: 01344442270

ذکر روز

موضوعات

  • همه
  • زن و انتظار
  • دل نوشته
  • عمومی
  • گاهنامه قیل و قال
    • معرفی کتاب
  • نشریه ن و القلم
    • سردبیر
  • سلامت
  • فرهنگی
  • طوفان جاهلیت

جستجو

احادیث

دانشنامه مهدویت

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس