فریاد نان های زنده به گور شده !
از تولید به اسراف ! مسآله این بوده ، هست و اگر نخواهیم عوض شویم خواهد بود .
از کنار سطل زباله ای که نان های نیم خورده را در پناه خود جای داده بود گذشتم ؛ دلم برایشان سوخت ، حس کردم که می گویند ؛ کاش شکم های سیر کمی مهربان تر با ما رفتار می کردند … کاش عاقبت ما با پر کردن فضای پر از گرسنگی شکم یتیم و سایل و مسکین عاقبت بخیر می شد … .
جای تاسف است که در بسیاری از همایش ها و دوره های مذهبی نیز ” اسراف ” این مغضوب خدا به چشم می خورد ؛ نه اینکه در جای دیگر نباشد ، نه ، از خودمان شروع کردم که یک جوال دوز به خودزده باشم تا سوزن انتقاد به تن دیگری گزندش تلخ نباشد .
به واقع اگر کمی با دقت نگاه کنیم خواهیم دید که برخی همایش ها و آسیب شناسی هایمان نیز خود احتیاج به استیضاح و باز بینی دارند ؛ شاید هم تعریف درستی از اسراف در میان نباشد ؛ گاهی اوقات با چکیدن قطره آبی خشمگین می شویم و گاه دیگری حرمتی برای تکه نان های حاوی برکت قایل نیستیم ! ؛ مگر امام دیروزمان نبود که جواب نامه های سران کشوری را در پای نامه هایشان رد می کرد ؛ مگر پیام های پیشین امام امروزمان به گوش نرسیده است : “سال اصلاح الگوی مصرف ” .
اکثراً زمانی که گرانی یقه جیبشان را می گیرد ، اختلاس و دزدی و گرانی و … را کنار هم گذارده و می سازند نوای شکایت را به سلیقه خود و یادشان می رود که در پشت نقطه چین ها توقع بیش از حدّ و تجمّل گرایی و اسراف تا چه حدّ نادیده گرفته شده است ، باید کمی منطقی بود ؛ همیشه نمی توان کاسه ها و کوزه ها را بر یک سر زد و شکست ! در کم داشتن های زندگی خودمان هم مقصریم.