• خانه 
  • هدیه به بی بی فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) مسافر خسته یاران شکفته... یاران نشکفته... 
  • تماس  
  • ورود 

جمعه ها تعطیل است !

18 تیر 1391 توسط سرباز عشق


تا به حال کسی عید جمعه را به من تبریک نگفته است …
تا به امروز آنرا به کسی تبریک نگفته ام … شاید هر دویمان هنوز عید بودنش را باور نکرده ایم .
از کودکی فردای5شنبه  برایم روز نظافت بود … پنجره ی باز … حکومت جارو … شبیخون به گرد و خاک….
چند سالی گذشت … با تو آشنا شدم … یادم نمی آید چطور … در گوشه ی ذهنم جا گرفتی ، امامِ خاتمی که قرار بود یکروز جمعه بیاید …. اوایل تو بودی و شمشیرت ، می ترسیدم از آنهایی باشم که گردن به زیر تیغ دهند … سال ها گذشت ، با سپری شدن کلاس ها تحول چندانی در چنته ی مذهبم دیده نمی شد … باز تو  بودی و نام شناسنامه ایت ….
اولین بار در ” قصه ی انار کافی” حضور حاضر غایبت را  حس کردم ! دانستم  متعلِّق به صاحبی هستم که متعلَّق من است . مولایی که همیشه هوایم را داشته ….
غصه ی بندگی ِکج دار و مریض ما را خوردن  قصه ی غریبی نیست ، سهم الارث شما از جد رؤوفتان است ،  همانی که حضرت حق در وصفش فرمود : “حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤوفٌ رّحیمٌ ” . همیشه خط خوردن مشق بندگی با جوهر سرخ  از  آن من بوده ، هفتاد مرتبه استغفار از  آن تو ….
قبل از تو اگر کار نیکی از دستم در میرفت بی اثر انگشت نبود ! تا مبادا خدای نکرده به نام دیگری سند بخورد ! میخواستم شش دانگش مال خودم باشد ! و شاید به این خاطر بود که از یاد برده بودم حیّ و  قیوم  بودنش را  و  حتی بالا تر از آن لا تأخذه سنةٌ و لا نوم  بودنش را … اینکه میبیند فعلم را و میشنود سخنم را که “هو السمیع العلیم “.
منِ قبل از شما قربتم با غین تلفظ میشد … ظاهرا در بیداری کامل بسر میبردم  ، آنهم فقط صرف باز بودن چشمانم … اما هشیاری ام چند درصدی  آنهم بسیاردچار نقص عضو بود چرا که دمش هوا بود و باز دمش هوس ! خواستم خواست خود بود نه خدا ! در مسجدِ دلم هر که می خواست به منبر می رفت ، در محرابش هر غیر اعلمی امامت می کرد . بر روی بدهای بندگی ام ضربدر فراوان بود  چون کمتر در قنوتم شنیده میشد که “الّف بینی و بین احبائک فی دار دنیا و دار القرار…” .
تا اینکه کاسه های نداشته ی انسانی ام را به سوی قنوت بسته ی تو گرفتم مولای من ، تا لحظه ای که لبریز اجابت گشت چند قطره ای من باب رهایی از قحطی درون نصیبم گردد .
با تو آموختم که با سر انگشت پیشانی درگه اش را دق الباب کنم ، چرا که لحظه ی بوسه ی پیشانی بر مهر ، لحظه ی استجب لکمِ خداوندی است … آری و آن دم هیچ فاصله ای بین حاجت و اجابت نخواهد بود .
وقتی در آغوش تنگ مشکلات به دنبال شرح صدر میگشتم  و ذکرِ ” این نیز بگذرد ” هم کارساز نمیشد ، زمزمه ی ذهنم میگشت که” او می آید “…. آری  آمدنت حتمی ست که ” أنّه علی رجعه لقادر ” . گاهی به این فکر میکنم که اگر بی مرامی ما  بخواهد همینطور نور بالا بزند ، خواستنهایمان به نوعی دروغ مصلحتی باشد ، بیا بیا گفتنهایمان در لحظه های بد مستی باشد ، تو باشی و خودِ تنهایت ، ما باشیم و جمع جمعمان ، پس آن وقت یتیمیِ فرج را که دریابد ؟! تکلیف “و ما عطّل من احکام کتابک ” چه خواهد شد ؟! “کشف هذه الغُمه عن هذه الاُمه ” کی خواهد بود ؟! ذهنم میرود به آن سمت که زهرا (س) چادر بر سر نمود … راهی مسجد گشت … رفت که منبر امامت را  از خلافتِ نا اهلان تطهیر کند… و اینک :  
اگر زهرا (س)دوباره چادر بر سر کند …
اگر دوباره برای دفاعِ از امام عصر راهی مسجد شود …
و بخواهد خلافت بر جهان را که گویی  فدک غصب شده است  وا پس گیرد …
خواهی شنید  خطبه  خواندنش را : 
به رسم کتابت خدا  که در مبارک سوره اش"نمل” دو بار فرمود : « بِسمِ الله الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ »
- وجدان های بیدار کجایند … چرا در معامله ی دنیا و آخرت با شیطانِ کم فروش مصافحه می کنید ، چرا انتظارتان را  در جمعه ها خلاصه کرده اید ، مردم ! گل نرگس من که خار ندارد … چرا با گرمای گناهانتان پژمرده اش می کنید . بگویم که هوای آسمانِ چشم پاک فرزندم مهدی  هر روز چگونه است ؟! “و أنزلنا من السماء ماءً طهورا …” آه که به خدا پناه میبرم از این راهی که در پیش گرفته اید ….    حرمت و احترام را همچو خرقه ای کهنه از تن به در کرده ، با به روز ترین مکر ها خود را آراسته اید ؟ خون درون رگ هایتان دیگر برای زایل شدنِ دین بجوش نمی آید ؟ حق دارید زمانه زمانه ی خونسرد شدن است ! مرحبا به غیرت آنان که دیگر دین را ناموس خود نمی دانند… مرحبا ! مردم ! همچو موری که بارکشِ اضافی آذوقه ی دیگریست مباشید ، مگذارید ابلیس شامه ی حلال شناستان را مسموم کند که در نهایت آب طمع از دهانتان برای خوردن حرام آویزان خواهد شد. از سجده های طویل در برابر بت نفس چه عایدتان می شود ، هو هو یتان به کدام معبود بر می گردد ؟ مردم ” فأین تذهبون “….” فأین تذهبون ” . نایب فرزندم با او در غربت شریک است … غربتش را دریابید … مأمومش شوید … که او نیز از ذریه ی ماست .

سونیا سجادی – طلبه پایه چهارم

 

 

 

 

 

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 9 نظر

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(4)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
4 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)

موضوعات: دل نوشته لینک ثابت

نظر از: جانقلیان [عضو] 
  • حوزه و تبلیغ در فضای وب

رسول خدا (ص)

هرکه شب قدر را زنده بدارد تا سال دیگر عذاب از او دور می گردد . . .

خدایا در این شبهای قدر قدم هایی را که برایم بر می داری بر من آشکار کن

تا در هایی را که به سویم میگشایی ندانسته نبندم

و در هایی را که به رویم میبندی به اصرار نگشایم . . .

التماس دعا

1391/05/20 @ 21:09
پاسخ از: سرباز عشق [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
5 stars

سلام علیکم
تشکر از شما

1397/09/19 @ 21:13
نظر از: موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران) [عضو] 
  • معصومیه خواهران قم

یک عمر تماشای دری خون آلود / یاد آوری حادثه ای سرخ و کبود

کم کم به علی بال پریدن میداد / ای تیغ نیازی به حضور تو نبود . . .

شهادت امام علی (ع)تسلیت باد
التماس دعا

1391/05/19 @ 10:29
پاسخ از: سرباز عشق [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
5 stars

سلام علیکم
تشکر از حضور شما

1397/09/19 @ 21:15
نظر از: غیب اللهی [عضو] 
  • فاطمیه خورموج

با سلام خدمت شما بزرگواران… تبريك عرض مي كنيم خدمت سركار خانم سجادي، كسب مقام اول مسابقه در بخش دلنوشته! اين بزرگوار مي تونن شماره حساب خودشون رو در بخش نظرات يا جيميل مدرسه اعلام بفرمايند تا هديه ايشون(كه البته قابليت چنداني از نظر مادي شايد نداشته باشه،اما به رسم سپاس از تلاش ايشون كه خيلي پر ارزش و ستوده است ) برايشان ارسال شود.
و من الله التوفيق…

1391/04/27 @ 19:00
نظر از: کریمی [عضو] 
  • آمنه کریمی
کریمی

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد

دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
آمنه کریمی

1391/04/20 @ 11:27
پاسخ از: سرباز عشق [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
5 stars

سلام علیکم
تشکر از حضور شما

1397/09/19 @ 21:17
نظر از: مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد [عضو] 
  • الزهرا(سلام الله علیها) محمود آباد
مدرسه علمیه الزهرا س محمود آباد

سلام. از مطلب زیبا و تاثیر گزارتان ممنون. خدا قوت

1391/04/19 @ 13:21
پاسخ از: سرباز عشق [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
5 stars

سلام علیکم
تشکر

1397/09/19 @ 21:17


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

  • مدرسه علمیه فاطمـیه سلام الله علیها بنـدرانزلی
- آدرس: بندرانزلی، غازیان، میدان معراج(بی بی حوریه)، ساحل قو، گلستان پنجم - تلفن تماس: 01344442270

ذکر روز

موضوعات

  • همه
  • زن و انتظار
  • دل نوشته
  • عمومی
  • گاهنامه قیل و قال
    • معرفی کتاب
  • نشریه ن و القلم
    • سردبیر
  • سلامت
  • فرهنگی
  • طوفان جاهلیت

جستجو

احادیث

دانشنامه مهدویت

تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس