انزلی دیگر فرزندی هم نام و آوازه ی تو ندارد!
فریاد گستاخانه ایادی ابلیس حتی ذره ایاز حرمت امام من نخواهد کاست.
و چه خوب گفت لقمان حکیم:
“إن أنکر الأصوات لصوت الحمیر”
از لقمه حرام تاحماقت راهی نیست! زود طی میشود…اما تو این مسیر را طی نکردی بلکه یک نفس دویدی !از دروازه مسلمانی در آمدی به قلعه ی تنگ و تاریک نوادگان یهود پناه بردی.
مبارکت باشد مدال ارتداد بر سینه،داغ بی هویتی بر پیشانی وننگ بی ملییتی بر گردنت،ولی بدان که برائت جسته اند همشهریانت،رفقایت وحتی پدرت از چون تو بی حمیّتی!
ش- ا- ه- ی- ن بدان که بالهای پریدنت در چنگال عقاب پیر اسیرند. مطمئن باش که این استعمارگر ،عاقبت تو را نیز همچو دیگر ملعبه هایش به زیر سم خواهد کشید، هر چند تو اولین خود باخته ی تاریخ نبودی واز آنجا که رسم برخی آدم نماها نائل شدن به نازلترین درجه ی حیوانیت است آخرین هم نخواهی بود. تو با تار خود هر چه می خواهی بنواز عنکبوت اسرائیلی! که “سست ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است". اما تار وجودی ما را بنگر که با محبت فرزندان زهرای اطهر(س) تنیده شده است و پودش با نفرت از دشمنانشان!
پیش از تو هم بی"خودان"در فتنه ی 88 خواستند از قداست رنگ سبز به نفع خود پرچمی بسازند اماهمه دیدند که"مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین".در رقابت بعدی اسلحه خیانتبه سمتمغزان متفکر هسته ایمان نشانه رفت، اما خواهی دید این قطرات که از اقیانوس ملت اسلامی به ابرها پیوستند با بارشی دوباره باز به آغوش وطن بر خواهند گشت.
به رذالت خود افتخار می کنی! …دست خودت نیست…آدمی کهحسرت حیوان بودن را می خورد از بازیِ فرو رفتن در باتلاق منیّت و مادیّت لذت می برد.
ای هتاک، ملعبه دست ایادی صهیونیست، بدان که انزلی دیگر فرزندی هم نام و آوازه ی تو ندارد!
تو دیگر از ایران “ملیّتی” به ارث نخواهی برد، چرا که کشور من نام تو را از شناسنامه ی خود خط زده است!
“ولعنة الله علی اعدائهم اجمعین”
سونیا سجادی، طلبه پایه چهارم