السلام علی الاعضاء المقطعات
21 آبان 1392 توسط سرباز عشق
دست بوست گرچه آمد از هوا تیری سه پر
دید چشمت سوی خیمه می دود آنجا نشست
حلقه زد خون دور چشمت تا نبینی بعد را
که چگونه استخوان سینه مولا شکست
***
آه آری قسمت این بوده نبینی خیمه ها
بعد تو در لابه لای دست آتش سوختند
یا همانهایی که قبل از تو چو موشی بوده اند
بعد تو شیری شده چشم به ……دوختند
***
از مسیر علقمه تا قتلگاهت ای امیر
بس که تیرو نیزه بر روی زمین افتاده است
شکر میگویند این نامردمان : که ای خدا
تیرهامان شد تمام، از روی زین افتاده است؟
***
تازه فهمیدم چرا جسمت چنین پاشیده شد
آمدندو نیزه هاشان را به نوبت کاشتند
مطمئن گشتند دیگر بر نمی خیزی و بعد
گوشواره ، روسری ، چادر ، … چه بغضی داشتند
شعر از قاسم افرند