جریان شناسی
نسل کشی چیست؟
با دیدن این تیتر، بیشتر به یاد تفنگی می افتیم که به روی سینه ی کودکی فلسطینی فشرده شده ؛ شاید هم ذهن به سمت کشتارها و گورهای دسته جمعی برود … اما آنچه که آشکارتر است دیده نمی شود .
” و فرزندانتان را از ترس فقر نکشید ” ، بارها این آیه را خوانده ایم اما فکر چطور ؟ چه به ذهنمان می آید ؟ زنده به گور کردن کودکان ! کمی به رفتار خود بیندیشیم ؛ آیا براستی ما به کتاب خدا عمل می کنیم ؟
ما ملتی مسلمانیم ؛ معتقد به کتاب و سنت ، زمانی با هم قرار گذاشتیم چنین باشد ، گفتیم عقل انسان برای همه چیز کافی نیست ، پس چه شد که ناگهان فکر و ذهن خود را برتر از کلام حق یافتیم ، چگونه کلام مردان خدا را که روشنایی بخش مسیر بود به دلخواه خود تعبیر کردیم !؟و خود را بدست اذهان آشفته و ناپاک سپردیم ؟
چگونه یادمان رفت کسانی که حتی از دادن نخ بخیه برای مجروحین ما دریغ می کردند ، دایه مهربان تر از مادر شدند ؛ به فکر ما ، آینده ، غذا و… افتادند ، چگونه وسایل به اصطلاح برای زندگی بهتر ولی در واقع برای نسل کشی به رایگان در دستان ما جای دادند و از خود نپرسیدیم چرا ؟
” انسان ” فراموشکار است ! ما نیز چه زود فراموش کردیم ؛ زمانی تنها سرمایه و پشتوانه ما نسل جوان ما بود ، گوشت در برابر تانک ، اکنون هم باز زمان ، زمان فراموش کردن با ارزش هاست ؛ خاله ، عمو ، دایی … .
شعاری که روی ذهن کودکان دیروز حک شد ، شعاری که همه جا حتی روی قوطی کبریتها ، ” فرزند کمتر مساوی است با زندگی بهتر ! ” ، آنقدر تکرار شد تا به نهادینگی رسید ، آیا این بود زندگی بهتر ؟
تک فرزندان خودخواه و پر توقع … والدینی که می ترسند هر لحظه تنها میوه زندگیشان ، تنهایشان بگذارد … سفره های کوچک سه نفره … صندلی های خالی کلاس … کودکان بی هم بازی وابسته به مادر و … در کدام منطق این ها بهترین ها تعریف می شوند ؟! .
سرآخر اینکه به هوش باشیم که داستان نسل کشی با قرص و آمپول و … به همین جا ختم نمی شود ، اگر نخواهیم طور دیگری بیاندیشیم … .
نویسنده: زهرا فولادی مقدم